حسین مظاهری
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
یكى از این عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله الله العظمى آقاى حاج شیخ حسین مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پیران طریقت، گرماى حیاتبخش معنوى گرفتهاند.
تولد جسمانى و روحانى:
آیة الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانوادهاى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصهى وجود مىگذارند. معظم له پس از گذراندن تحصیلات غیر حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصیل علوم دینى وارد حوزهى علمیهى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آیات خادمى، فیاض، طیب، ادیب و مفید «رحمة الله علیهم» تلمذ مىنمایند.
ورود به حوزهى علمیهى قم، محضر استادان علم و عمل:
در سال 1331 شمسى حوزهى علمیهى اصفهان را به قصد حوزهى علمیهى قم ترك گفته و در جوار مرقد كریمهى اهل بیت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله علیها» رحل اقامت مىافكنند و باقیماندهى دروس سطح را از محضر حضرت آیات مرعشى نجفى، حاج شیخ مرتضى حائرى، و حاج شیخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله علیهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام: امام خمینى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مىشوند. استفادهى بیش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آیت الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شیعه در آن عصر و نیز بهرهبردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمینى در طول نزدیك به ده سال و همچنین خوشهچینى از خرمن علم و عمل مرحوم آیة الله العظمى سید محمد محقق داماد و نیز استفادهى سالیان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامهى طباطبایى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پایههاى علمى و توان عملى و اخلاقى آیة الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات این استفادههاى ارجمند، صدها صفحه تقریرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات این اساتید عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است.
ثمرهى دانش اندوزى، آثار و تألیفات:
افزون بر اینها، تألیفات معظم له مىباشد كه بویژه در زمینههاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است.
فهرست كلى تألیفات منتشر شدهى ایشان عبارت است از:
3 جلد در زمینهى علم فقه، 25 جلد در زمینهى علم اخلاق، 5 جلد در زمینهى علم اقتصاد، 3 جلد در زمینهى اعتقادات، 2 جلد در زمینهى تاریخ و حدیث.
همچنین فهرست كلى آثار غیرمطبوع ایشان بدین شرح است:
17 عنوان در زمینهى فقه، 3 عنوان در زمینهى علم اصول، 24 عنوان در زمینهى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمینهى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمینهى تفسیر قرآن شریف، 4 عنوان در زمینهى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمینهى تاریخ و متفرقات.
استاد در كرسى تدریس:
آیة الله العظمى مظاهرى یكى از اساتید با سابقهى حوزهى علمیهى قم مىباشند كه از سال 1356 شمسى حوزهى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلامیذ ایشان اینك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضایى و سیاسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند.
هم اكنون نیز در حوزهى علمیهى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ایشان، بزرگترین حوزهى درسى خارج و محفل تعلیم افاضل و روحانیون محترم است و به تعبیر مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمین «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد».
افزون بر اینها، معظم له یكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اینك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شیوا و دلنشین اخلاقى خود، رهنمون مىشوند. دروس اخلاق ایشان در حوزهى علمیهى قم، یكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حیات مبارك حضرت امام خمینى «رضوان الله علیه» مورد توجه و تقدیر ایشان واقع گردید و اینك نیز در حوزهى علمیهى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهرهى معنوى و اخلاقى مىگیرند.
پیش از پیروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سیاسى:
همچنین معظم له به همراهى حضرات آیت مصباح یزدى و سید محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمین دكتر احمد احمدى دام عزهم، پیش از پیروى انقلاب اسلامى با تأسیس «مؤسسهى در راه حق» گام نوینى را در ایجاد ارتباط علمى و فرهنگى بین حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزههاى علمیه را با یك سلسله از علوم جدید و معارف مورد نیاز جامعه اسلامى آشنا كرده كه ثمرات بسیار عظیم آن نهاد علمى و دینى و كارنامهى درخشان آن بر آگاهان پوشیده نیست.
آیة الله العظمى مظاهرى یكى از اعضاء باسابقه و عالیرتبهى جامعهى مدرسین حوزهى علمیهى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظیمالشأن ایران علیه رژیم ستمشاهى، بسیارى از اعلامیههاى مهم اساتید و بزرگان حوزهى علمیهى قم به امضاء ایشان نیز رسیده است.
پس از پیروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه:
پس از پیروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نیز، معظم له با استمرار مشاغل و فعالیتهاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دینى جامعه اسلامى، با ارائهى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بویژه بسیجیان و رزمآوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئولیت سنگین حوزوى و دینى پرداخته و همیشه در صف مقدم یاران و پیروان قائد راحل عظیمالشأن حضرت امام خمینى «سلام الله علیه» بودهاند.
در سالهاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد اندیشمند و فرزانه حضرت آیت الله مصباح یزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوینى كه براى ساماندهى وضعیت تشكیلاتى حوزههاى علمیه داشتند، پیگیرىهایى را در این خصوص از محضر امام خمینى «قدس سره الشریف» و مرحوم حضرت آیت الله العظمى گلپایگانى «رضوان الله علیه» انجام دادند كه نتیحهى آن پیگیرىها، تشكیل شوراى مدیریت حوزهى علمیهى قم و ایجاد یك ساختار جدید تشكیلاتى براى این حوزهى مقدسه بود.
هجرت، آغاز مرحلهاى نوین و تحولى مبارك:
یكى از نقاط عطف تاریخ زندگى پربركت آیة الله العظمى مظاهرى، هجرت تاریخى و شكوهمند ایشان از حوزهى مقدسهى علمیهى قم به حوزهى مقدسهى علمیهى اصفهان بود كه در اوایل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد.
این هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سالهاى پس از پیروزى انقلاب بزرگ اسلامى ایران بىنظیر بود، همچنین سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزهى علمیهى اصفهان گردید و نمونهاى بارز از این فرمایش بلند حضرت امام خمینى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانیت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانیت اسلام تكیهگاه محرومان بوده است. همیشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سیراب شدهاند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان است كه بگذاریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارتها و تلخىهایى را متحمل شدهاند».
بارى حوزهى شكوهمند اصفهان با سابقهاى دیرینه و برابر با چندین قرن، همواره پشتوانهاى عظیم براى فقه و فقاهت و حراست از كیان معرفت دینى و معارف اسلامى بشمار مىرفته است. عالمان بزرگ، فقیهان سترگ و فیلسوفان بلندپایه و عارفان روشن ضمیرى كه نامشان قرین اصفهان و تاریخ باعظمت این سامان است، خبر از این واقعیت بلند مىدهند كه حوزهى این دیار در زمانى نه چندان دور، جایگاه رفیع علم و دانش و معرفت دین را در قبضهى اختیار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شیخ بهایى، علامهى مجلسى، میرداماد، سید شفتى، جهانگیرخان قشقایى و دهها و صدها تن دیگر از نامآوران تاریخ اسلامى ایران، در این حوزهى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجستهى معنوى و فرهنگى و سیاسىاشان، آنان را شهرهى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از شكوه دیرین این نهاد بلند مرتبهى دینى و فرهنگى تشیع دارد و به تعبیر زبیاى ولى امر مسلمین و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» این حوزهى كهن و ریشهدار، سلف حوزهى عظیمالشأن قم محسوب مىگردد.
اما این حوزهى باسابقه در دهههاى اخیر به دلیل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلایل متعدد دیگرى كه مجال بسط آن در این فرصت كوتاه نیست به تدریج دچار ركود گردیده بود. بر این اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزیز حوزهى علمیهى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكیلاتى و علمى این حوزهى مقدسه بودند، اما این حركت به یك «محوریت كارآمد» و یك «مركزیت استوار» نیازمند بود تا این كه با افزایش این احساس نیاز، از بین شخصیتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقیهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. این شخصیت كسى نبود جز آیة الله العظمى مظاهرى.
علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزهى علمیهى اصفهان پیش از آن تاریخ، بارها از محضر آیة الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ایشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلایل مختلف از پذیرش این درخواست امتناع مىكردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آیة الله آقاى حاج شیخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطین و علماء بزرگ حوزهى علمیهى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامهى بسیار مهمى كه یكى از اسناد افتخار تاریخ شكوهمند حوزهى علمیهى اصفهان است، به حضور ولى امر مسلمین و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره به مشكلات روزافزون این حوزهى مقدسه، چنین مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقیه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آیة الله مظاهرى دامت بركاته كه یكى از برجستگان درس مرحوم امام خمینى «رحمة الله علیه» بودهاند، حوزهى علمیهى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شایان از ایشان اعلام مىنماید...».
در فاصلهاى كه نامهى اساتید و علماء حوزهى علمیهى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقدیم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گستردهاى براى جلب رضایت آیة الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت این درخواست از سوى حوزویان و دیگر اقشار مختلف صورت پذیرفت.
بالاخره، آیة الله العظمى مظاهرى با توجه به اهمیت شایان عنایت درخواست علماء بزرگ حوزهى علمیهى اصفهان و نیز استقبال و علاقمندىبسیار زیاد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» در این زمینه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعیت عملى خود از ولایت فقیه، و آماده شدن براى هجرت به حوزهى علمیهى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقیق و تتبع و دانشاندوزى و تدریس، یكى از زیباترین صحنههاى تاریخى التزام عالمان دین به اعتقادات علمى خود را به منصهى ظهور وبروز درآورند.
پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاریخ 9 آذر 1374 طى پیام بسیار مهمى خطاب به آیة الله العظمى مظاهرى، با یادآورى سابقهى باعظمت حوزهى علمیهى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از امام راحل عظیمالشأن بوده است، چنین فرمودند: «بحمدالله و المنة خود آن جناب نیز از حسنات اصفهان و هدیهاى ارزشمند از آن شهر فضیلت پرور به حوزهى والامقام قم و به طلاب و جویندگان علم و معرفت و اخلاق مىباشید، و سالهاى متمادى پس از آنكه حظ عظیمى از آن سرچشمهى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آوردهاید، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثیرى از فضلاء و مستعدان را از فیوضات بهرهمند ساختهاید. اینك اصفهان، حوزهى علمیه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامىخوانند، قاطبهى علماى محترم و عزیز اصفهان كه در میان آنان شخصیتهاى برجستهى علمى و دینى نیز حضور دارند و همواره مایهى اعتلاى حوزهى علمیهى اصفهان بودهاند، در نامهاى این را از اینجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساختهاند. لذا اینجانب مقتضى مىدانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پایگاه رفیعى از درس و تعلیم و تحقیق بنا نهید و تربیت طلاب و فضلاء و ارشاد و هدایت عموم مردم و پاسخگویى به مراجعات دینى و شرعى آنان را وجههى همت سازید. بىشك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانیت معظم عشق مىورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مىدارند، و با قدردانى از بركات وجود شریف بهرهاى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله».
پیام عدیم النظیر ولى امر مسلمین و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجلیل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غیور و مؤمن اصفهان و نیز تمجید از مقام شامخ آیة الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زیبا و دلنشین، همگان را به تحسین و شگفتى واداشت.
دو روز پس از صدور این پیام مهم، آیة الله العظمى مظاهرى در روز یكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 میلاد پربركت حضرت جوادالائمه علیه السلام در میان استقبال عظیم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد این شهر شده و در این سامان رحل اقامت افكندند.
تبیین حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مىطلبد. آنچه شایان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزدیك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطین حوزهى علمیهى اصفهان در شكوفایى و بالندگى دوبارهى این حوزهى مقدسه و همچنین آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمین «مد ظله العالى» به مرحلهى بروز و ظهور رسیده است و امید است با استمرار بركات این هجرت شكوهمند، حوزهى علمیهى اصفهان، سابقهى عظیمالشأن تاریخى خود را به دست آورد.
حوزهى علمیهى اصفهان، بركات نعمت حضور:
حركت عظیمى كه با این هجرت تحت حمایتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهیت خود یك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات دیگرى نیز از زوایاى مختلف آن جارى شده است.
این حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جریان یافته و با عنایات الهى همچنان ادامه دارد:
در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ایجاد نظم و تشكیلات منجسم مدیریتى»؛ «تقویت بنیهى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ایجاد خدمات و تسهیلات رفاهى»، مورد توجه و امعان نظر ویژهى حوزهى علمیهى اصفهان قرار گرفته است.
در این راستا به فهرستوارهاى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مىشود:
1- تشكیل شوراى طرح و برنامه حوزهى علمیهى اصفهان به منظور سیاستگذارى برنامههاى كلان.
2- تأسیس مركز مدیریت حوزهى علمیهى اصفهان به منظور ایجاد نظام تشكیلاتى این حوزه.
3- تأسیس مركز خدمات حوزهى علمیهى اصفهان كه داراى واحدهاى بیمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتیبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مىباشد.
4- تأسیس مركز آموزش و تحقیقات رایانهاى حوزهى علمیهى اصفهان.
5- تصویب و ثبت رسمى اساسنامههاى حوزهى علمیهى اصفهان و مركز خدمات حوزهى علمیهى اصفهان.
6- تأسیس مركز آموزشهاى تخصصى حوزهى علمیهى اصفهان و ایجاد سه رشتهى تخصصى در گرایشهاى فقه و اصول، تفسیر، تبلیغ.
7- پذیرش نزدیك به یك هزار نفر طلاب جدید الورود در سالهاى تحصیلى 76-77 و 77-78.
8- استقلال امور مشمولیت طلاب حوزهى علمیهى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا.
9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آیة الله العظمى مظاهرى.
10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمینههاى رجال، تفسیر، اعتقادات، فلسفه و...
11- آغاز طرح بزرگ انبوهسازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزدیك به 400 واحد مسكونى.
هجرت در بعد فراحوزوى:
در «بعد فراحوزوى» نیز در سه محور «رسیدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزدیك با تودهى مردم و اقشار مؤمنین» فعالیتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشههایى از آن بدین شرح است:
1- تأسیس مركز رسیدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظیم اساسنامه و ثبت رسمى این مركز.
2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس اخلاقى توسط ریاست معظم حوزهى علمیهى اصفهان براى دانشگاهیان، قضات عالیرتبه و فرماندهان نیروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان.
3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنین در مسجد حكیم اصفهان كه پس از حضور آیة الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اینك به یك پایگاه رفیع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبدیل شده است.
این همه از دولت لطف خداست:
بدون تردید وجود این همه بركات كه بر این هجرت تاریخى مترتب شده است اثر عنایات لایزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ویژهى ولى امر مسلمین و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنین مجاهدت و تلاش پیگیر زعیم عالقدر حوزهى علمیهى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنایات و الطاف و توجهات و این مجاهدتها، بدون تردید نیل به مقاصد عالیهاى كه گوشههایى از آن بصورت فهرست گونه بیان شد، به هیچ روى ممكن نبود.
از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامهى این بركات را در سایهى نظام بلند پایهى جمهورى اسلامى طلب مىكنیم.
انه ولى النعم و التوفیق.
آذر ماه 1377
شعبان المعظم 1419
بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبهى مجلهى حوزه با
مرجع عالیقدر
حضرت آیة الله العظمى مظاهرى
«مد ظله العالى»
منتشر شده در:
مجلهى حوزه (ویژهى حوزههاى علوم دینى).
شمارهى 68-69 (خرداد، تیر، مرداد و شهریور 74)
ما، مسافریم و روزهاى عمر، به منزلهى منزلهاى سفر.
در این منزلها، براى عاقبتاندیشان، بهرههاست. بهره براى فردا. فردایى كه آنچه كشته شده باشد، درویده خواهد شد.
حال، براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آید و خریدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسألهاى است مهم كه باید از راهیان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جویا شد.
به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پیرایش و پرورش باطن خویش را آغاز كرد، تا به مرحلهاى رسید كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مىشود حاصلى نیكو دهد و در روز واپسین، درخور عرضه به پیشگاه حق باشد. براى این مهم، به محضر معلم اخلاق، فقیه بزرگوار، حضرت آیة الله حاج شیخ حسین مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نیك در این سیر روحانى داشته و خود در این راه ریاضتها كشیده، شرفیاب شدیم، تا براى گذر از این راه پرخطر راهنمایى بخواهیم و از نفس گرمش، گرما بگیریم.
امید آن كه آنچه از این مجلس روحانى برگرفتهایم و اینك تقدیم مىداریم، همگان، بویژه علاقهمندان به سیر سلوك را مفید افتد.
حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبهى با مجلهى حوزه را پذیرفتید، لطفا، در ابتدا، شمهاى از زندگى تحصیلى و علمى خود را بیان بفرمایید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لى صدرى و یسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى.
خدا را شكر مىكنم كه توانستم خدمت شما عزیزان باشم. امیدوارم كه آنچه مىگویم، براى خود و شما و خوانندگان، مفید باشد.
البته، تمایل قلبى من این است كه در این مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث» و به لحاظ انتقال تجربیات دیرینه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب این كه یادى و ذكرى از اساتید و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نیز در جهت اجابت درخواست مجلهى وزین حوزه، عرض مىكنم:
در سال 1312 شمسى در خانوادهاى وارسته و مذهبى متولد شدهام. پس از گذراندن تحصیلات غیر حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصیل علوم دینى، وارد حوزهى علمیهى اصفهان شدم.
حوزهى اصفهان، چنان كه مىدانید، سابقهى كهن و درخشانى دارد و حیف كه آن سابقهى ارجمند با این لاحقه فعلى، هماهنگ نیست. در سال 1326، وضع حوزهى علمیه اصفهان، گر چه همانند صد سال پیش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت.
تقریبا، از لحاظ درس و بحث، حوزهى گرمى بود.
من، در مدرسه مسجد سید اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، یعنى سید شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ایشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم.
ادبیات را خدمت دو ادیب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم.
سطح را خدمت حضرات آیات: خادمى، فیاض، و طیب و ادیب خواندم.
منظومهى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آیت الله مفید، خواندم.
این اساتید، مردان بزرگى بودند و حق بسیارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غریق رحمت خود فرماید.
در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شریف مكاسب و كتاب ارزشمند كفایه را نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آیت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بیش از هشت سال در خدمت حضرت آیت الله العظمى بروجردى و بیش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بیش از دوازده سال در خدمت آیت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.
اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبایى فراگرفتم.
از آغاز تحصیل، مقید بودم، تدریس هم داشته باشم. به یاد دارم كه سیوطى مىخواندم، صمدیه را تدریس مىكردم از این روى، در اصفهان كه بودم، ادبیات تدریس مىكردم. به حوزهى علمیهى قم كه وارد شدم، تدریس سطح را شروع كردم اكنون هم، قریب به بیست سال است كه به تدریس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.
منظومه، نهایه و قسمتهایى از اسفار را نیز، چندین مرتبه تدریس كردهام.
و توصیهام هم به طلاب این است كه تا مىتوانند تدریس را فراموش نكنند. تدریس، افزون بر این كه اداى زكات علم است، باعث تقویت پایههاى علمى نیز هست.
حوزه: اگر خاطرهاى از اساتید خود دارید، بفرمایید، بویژه از مرحوم آیة الله مفید كه قدرى ناشناختهاند.
-: دوران تحصیل، آن هم در محضر این بزرگان، همهاش خاطره است. ولى گفتید از مرحوم آیة الله مفید بگویم، چند جملهاى راجع به ایشان، عرض مىكنم:
مرحوم آیت الله مفید، از فقها و فلاسفهى اصفهان بود. انسان فوقالعاده وارستهاى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نیز، تدریس مىكرد.
ایشان، در بیدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نیز همسایهى ایشان بودیم. از آن جا، تا مدرسهى صدر اصفهان، مسافت زیادى، راه بود، هر روز در خدمت ایشان، پیاده مىآمدیم تا مدرسه، این، توفیقى بود براى من كه بیشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.
بارها از بىاعتبارى دنیا برایم سخن مىگفت. نسبت به اهتمام به درس، بسیار سفارش مىفرمود.
مىفرمود:
«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنیا دارد و هم آخرت.
طلبه، نباید از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات باید دست و پنجه نرم كند، تا به جایى برسد».
گاه، این روایت مشهور را برایم مىخواند:
أوحى الله تعالى الى داود (ع) یا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس یطلبونها فى خمسة غیرها فلا یجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم یطلبونه فى الشبع و الراحة فلا یجدونه،...
بحار، ج 453/78
خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چیز را در پنج چیز نهادم مردم آن را در غیر آن پنج چیز مىجویند و نخواهند یافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سیرى و راحتى مىجویند نخواهند یافت...
مىفرمود:
«من، در ایام تحصیل، مشكلات فراوان دیدهام. بسیارى از اوقات، لباس، به قدر نیاز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفتهام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى این وضعیت را تحمل مىكرد و مرا نگران نمىساخت».
ایشان، مقید بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از این روى، به همان اندازهاى كه خویشان و بستگان وى، به ایشان هدیه مىكردند اكتفا مىكرد. دنیاى ایشان، ختم به خیر شد و آخرت ایشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شریف تخت فولاد اصفهان، در بقعهى مرحوم آقا محمد بیدآبادى «قده» دفن شد.
چنین انسانهایى بیقین، مصداق این آیه شریفهاند:
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى».
اى روح آرامش یافته، خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمرهى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى.
حوزه: هر یك از اساتید، شیوهاى خاص در تدریس دارند، لطفا بفرمایید اساتید شما چه شیوههایى داشتند و مزایاى هر كدام، در چه بود.
عرض كردم از جمله اساتید ما، حضرت آیت الله العظمى بروجردى بود. شیوهى ایشان، شیوهى مجتهد پرور بود. ایشان در تدریس فقه، به چند نكته اهمیت مىدادند:
1. بیان تاریخ تشریعى یك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پایان، در ادوار فقه شیعى و سنى.
این مطلب، نگاه فقیه را به مسأله، باز مى كند و مىتواند تغییرات صورت گرفته در یك مسأله و علل آن را بفهمد.
2. اهمیت به اقوال قدماء. ایشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقهاى دارد كه فقها، به متون فقه، افزودهاند و مسائلى هم دارد كه از معصومین اخذ شده و تعبیر خودشان: «اصول متلقاة» است. ایشان این دو دسته را در بحثها از هم، جدا مىكرد و براى متون قدماء به لحاظ نزدیكى به زمان معصومین (كه ویژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مىشد خصوصا به اقوال مرحوم شیخ الطائفه، اهمیت زیادى مىداد و از آن فقیه بزرگوار، با احترام خاصى یاد مىفرمود.
3. در جمع بین روایات، بسیار محققانه عمل مىكرد و بحق، فقیه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود.
4. اگر چه، همیشه در درس مىفرمود: «احتیاط، در ترك احتیاط است»، اما در مقام فتوا، جرأت بىجهت و بىدلیل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتیاط را از دست نمىداد.
اما شیوهى درس امام خمینى: امتیاز درسى ایشان در چند چیز بود كه به عرض مىرسانم:
1. فهم عرفى. این امتیاز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى گرفته بود. اهمیت این امتیاز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه یك فیلسوف و حكیم متأله بودند.
2. بیان شیوا و سلیس، روان و گویا، كه در میان همهى مدرسین آن زمان، بىنظیر و ممتاز بود.
3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، میدان بحث و ارائهى نظر مىداد. شاگرد را تشویق مىكرد.
این خصوصیت، خصوصیت كوچكى نیست. بزرگان ما، اگر در درسهایشان میدانى براى ارائه نظرات خود نمىداشتند، چگونه رشد مىكردند؟
4. ایشان، از سر تحقیق، تابع دلیل بود. از این روى، از بیان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ایشان قوى باشد، باكى نداشت.
5. به اقوال شیخ انصارى اهمیت بسیار مىداد و براى نظرات آن فقیه عالى مقام، احترام خاصى قائل مىشد.
خلاصه، چه درس فقه ایشان و چه درس اصول ایشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات این مرد عالى مقدار را متعالى كند.
اما شیوه درس آیة الله العظمى داماد:
1. مرحوم آقاى داماد، حقیقتا، محقق بود و براى تدریس، زحمت بسیارى مىكشید، مكرر از ایشان شنیدم كه فرمود: «من، دیشب براى این بحث، هفت ساعت، هشت ساعت، زحمت كشیدم».
2. موشكافیهاى عالمانهاى در بحثهاى ایشان وجود داشت. نظریات خود را با دقتهاى ظریفى از روایات، استخراج مىكرد.
اگر چه درس ایشان، به شلوغى برخى از درسهاى دیگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفادهاى بود.
حق ایشان بر گردن من و حق دیگر اساتید، جز با لطف خداوند، ادا نمىشود.
حوزه: از فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى خود بفرمایید.
-: از الطاف الهى نسبت به بنده این بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ایشان، ما را به شاگردى پذیرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسیر حركت سیاسى-انقلابى امام قرار مىداد.
بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت این انقلاب بودهایم و تاكنون هم، به لطف الهى توانستهایم به اندازه وضع خود، از این انقلاب و نظام حمایت كنیم.
این را از امام عزیزمان آموختهایم: «خدمت به این نظام، واجب عینى است.»
تذكر این نكته را لازم مىدانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ این نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسیار مشكلتر است. از این روى، باید با نهایت دقت، و احتیاط، از این نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازهى وظیفه خود و به اندازهى وسع خود، باید در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گیرد و سپاسگزار و قدردان این نعمت بزرگ باشد.
حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دین موفق بودهاید، لطفا عوامل موفقیت خود را بیان كنید.
-: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزهى علمیه نبود، هیچ كس توفیقى نمىداشت. اگر ما هم توفیقى كسب كردهایم، به لطف خدا بوده است.
در عین حال، من سعى كردهام كه امورى را در درس و تحصیل رعایت كنم كه آن هم اگر انجام پذیرفته، به لطف خداوند متعال و عنایت اهل بیت، علیهمالسلام، بوده است. از جمله آن امور:
1. انتخاب اساتید خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعیین كنندهاى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبایى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مىفرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد».
2. انتخاب هم مباحثهى خوب.
3. سعى كردهام كه امور دنیوى، مانع تحصیل نشود. از این روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به این راه داشتهام، روزانه، بیش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصیل بودهام.
4. نظم.
استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر این كه خود منظم بود، از این كه شاگردى بىنظم به درس حاضر مىشد، به شدت ناراحت مىگردید و مىفرمود:
«من نمىگویم به درس من بیایید، ولى اگر مىخواهید بیایید، منظم بیایید.»
نظم، بسیار خوب است، به عمر انسان، بركت مىدهد. یك طلبه بانظم، بازدهىاش، چند برابر طلبه بىنظم است.
5. خوب خواندن. این كه بعضى از طلبهها ده سال، بیست سال درس خارج مىروند، ولى به جایى نمىرسند، به خاطر این است كه دروس پایه را خوب و دقیق، نخواندهاند، بویژه ادبیات. طلبه، باید ادیب باشد. به این معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بیند، ناخودآگاه، آن را صحیح بخواند. همچنین سطح را باید خوب بخواند.
حوزه: آیا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشتهاید.
-: استاد خاص به معناى مصطلح، خیر موافق آن هم نیستم. زیرا،
اولا، استاد خصوصى، خیلى كم است، مخصوصا در حوزهى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهیم به نسبت این تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشیم، باید تعداد زیادى استاد اخلاق داشته باشیم كه چنین چیزى در حوزهى فعلى ما، ممكن نیست.
این كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاهآبادى، اظهار ارادت مىكرد و از ایشان، باعظمت یاد مىكرد، بدین خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسیار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مىخواهد، بیابد.
ثانیا، استاد خصوصى به این معنى كه انسان خود را در اختیار او بگذارد و فقه و اصول ودیگر مباحث را در حاشیهى كار قرار دهد، این نیز، افراط است و نادرست. به عقیدهى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نیز داشته باشد. علم و تزكیه باید همراه هم باشند.
افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسیار مسائل اخلاقى را این گونه دنبال مىكردند، استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهایت، راه به جایى نبردند و منحرف شدند و با حوزهى علمیه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند.
بنابراین، با این گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نیستم و خود نیز، استاد خصوصى نداشتهام.
البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبایى، استفادههاى اخلاقى و معنوى
فراوان بردهام و خدا را همواره، بر این حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزهى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره ببرم.
حوزه: لطفا شمهاى از ویژگیهاى اخلاقى امام خمینى را بیان فرمایید:
- حضرت امام مجسمهى اخلاق اسلامى بود و حقیقتا باید گفت كه جنبهى سیاسى ایشان بعد از نهضت، جنبههاى دیگر آن مرد بزرگ، بویژه جنبهى علمى و جنبهى اخلاقى ایشان را تا قدرى تحتالشعاع قرار داد.
1. از امتیازهاى بارز ایشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ایشان بودم، یك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبههى گناه پیش مىآمد، حالت نگرانى از ایشان نمایان مىشد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكسالعمل شدید نشان مىداد.
2. ویژگى اخلاقى دیگر امام، احترام ایشان به علماء اسلام بود.
از وحید بهبهانى، آن محقق جلیل، نقل شده است:
«اگر به جایى رسیدهام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شدهام».
و این خصلت در امام، همیشه جلوهگر بود، نه تنها به مثل شیخ طوسى و صاحب جواهر و شیخ انصارى احترام ویژه مىنهاد و با تجلیل از آن یاد مىكردند، بلكه دربارهى امثال آیة الله مؤسس یا آیة الله بروجردى نیز، بارها مىفرمود: «در سر حد كرامت است كه یك پیرمرد، به این خوبى حوزه علمیه و بلكه عالم تشیع را اداره مىكند.»
3. از دیگر خصائص اخلاقى ایشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و ریاست در شخصیت رسول اكرم و ائمه طاهرین، علیهمالسلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد این فرزند عالى مقدار آنان هم این گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پیش از مرجعیت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مىدیدیم كه ایشان چگونه در مقابل مردم و یا جوانان بسیجى و یا خانوادهى معظم شهدا و فرزندان آنان و یا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مىفرمودند.
4. امتیاز اخلاقى دیگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، یعنى دل نبستن به دنیا و همدل نشدن با مادیات. ساده زیستى امام همیشه زبانزد بود. از تشریفات و تجملات، حقیقات رنج مىبرد و همیشه دیگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زیستى و حفظ زى طلبگى نصیحت و توصیه مىفرمود و شما دیدید كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بىآلایش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذرهاى تجاوز از آن را به اطرافیان ندادند.
5.خصیصهى مهم دیگر شخصیت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ایشان چنان با اصحاب خود رفتار مىكردند كه هر فردى گمان مىكرد كه اعز افراد نزد پیامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بویژه در درسهاى حوزوى خود، این گونه عمل مىكردند و با این حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مىكردند.
6. ویژگى دیگر ایشان كه براى خود من اعجابانگیز و پند بزرگى بود، این مسأله است كه در مجالس غیردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مىشد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مىكرد، تنها اگر از ایشان اظهارنظرى مىخواستند، صحبت مىفرمود، آن هم در حد اختصار. این روش از نظر اهل علم، جدا فضیلت بزرگى به شمار مىآید. هنیئا لارباب النعیم نعیمهم.
7. از ویژگیهاى دیگر ایشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ایشان دارد، درك ایشان از مقام امامت و ولایت بود؛ چرا كه چنان دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمىدهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعیه و روایات مرقوم فرمودهاند، مراجعه كنید، به خوبى درمىیابید كه ایشان مقام امامت و ولایت كبرى را یافته است، نظیر آدم تشنهاى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دریافته. هنیئا له و رزقنا الله و ایاكم. و متأسفانه حق این كتابهاى ارزشمند و دیگر كتب ایشان در حوزه رعایت نشده است، این كتابها مورد تدریس و تدرس و مراجعهى اهل تحقیق باشد.
به هر صورت مجموعهى این خصائل و صفات بارز دیگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكمیت بر قلوب پیدا كند. این مطلب در قرآن شریف و روایات معصصومین (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ریخته مىشود و ابهت آنان نیز در دلها رسوخ مىكند. قرآن كریم مىفرماید:
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا».
مریم، 96
و امام حسن (ع) نیز در توصیههاى پایان عمر شریف خود، به جنادة بن ابى امیه مىفرماید:
«و اذا اردت عزا بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصیة الله الى عز طاعة الله عزوجل».
بحارالانوار، ج 139/44
امام حقا مصداق این آیه و روایت بود.
حوزه: حضرت عالى از اساتید درس اخلاق در حوزهى عملیه قم هستید، لطفا بفرمایید كه چه عاملى سبب شد كه به تدریس اخلاق بپردازید.
- مسأله تهذیب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شریف، به این مسأله، بسیار اهمیت داده است. تا آن جا كه بعثت همهى انبیاء و رسول گرامى اسلام و نزول قرآن را براى تحقق همین مهم مىداند.
«هو الذى بعث فى الامیین رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبین.»
جمعه؛ 2
اوست خدایى كه به میان مردمى بىكتاب، پیامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آیاتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بیاموزد. اگر چه پیش از آن، در گمراهى آشكار بودند.
تهذیب نفس براى طلبه، از اهمیت بیشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مىگوید:
«بدان ایدك الله تعالى فى الدارین»، باید بگوید:«هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم...» دو بال علم و تهذیب، باید با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذیب، افزون بر این كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مىشود، وزر وبالش نیز، دامنگیر افراد جامعه مىشود.
امام خمینى، رضوان الله علیه، به مسأله تهذیب نفس، بسیار اهمیت مىداد. هم خود مرد عمل بود و هم دیگران را، بویژه طلاب علوم دینى را هشدار مىداد. حتى در آخرین سخن به جاى مانده از ایشان؛ یعنى در وصیت نامه سیاسى-الهى مرقوم فرموده است:
«از بالاترین و والاترین حوزه هایى كه لازم است به طور همگانى مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد. علوم معنوى اسلامى، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوك الى الله، رزقنا الله و ایاكم، كه جهاد اكبر مىباشد.»
امام، در عین این كه به فراگیرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكید مىورزید، تهذیب اخلاق و تزكیه نفس را هم سفارش مىفرمود.
بنده، پیش از آن كه به حوزه بیایم، به مسائل اخلاقى و مجالس موعظه، علاقهمند بودم. یادم هست بچه بودم در ایام محرم، در مجالس روضه مىنشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفید، بهره مىبردم.
پس از طلبگى، این ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشدید شد.
حضرت امام، روزهاى شروع درس و پایان درس، مطالب اخلاقى مىفرمود. این روزها، براى من، شادىآفرین بود. خیلى به وجد مىآمدم.
اما این كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعید حضرت امام به تركیه، گروهى از آقایان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذیرفتم، زیرا خود را شایسته آن نمىدانستم.
تا این كه یك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فیضیه رفته بودم، آقایى آمد استخارهاى خواست. استخاره گرفتم، خیلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلامیهاى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مىگویید! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همین بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كردیم، شما نپذیرفتید، استخاره كردیم، خوب آمد، اعلامیه را پخش كردیم.
دیدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتهام. ناچار شب آمدم فیضیه، در مدرس زیر كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه یافت. جمعیت زیادى شركت مىكردند و استقبال، خیلى خوب بود. تا این كه ساواك، ما را از مدرسهى فیضیه بیرون كرد. به مدرسهى حجتیه رفتیم، از آن جا هم ما را بیرون كردند. حسینیه اراك رفتیم. چون افراد شركت كننده زیاد بودند، بسیارى از افراد، بیرون حسینیه، در كوچه مىایستادند و راه مردم مسدود مىشد، تصمیم گرفتیم به جاى وسیعترى درس را انتقال دهیم. تا این كه پس از تلاش بسیار برخى از طلاب، توانستیم به مسجد اعظم برویم.
پس از انقلاب هم، این درس ادامه یافت و بحمد الله جمعیت خوبى شركت مىكرد.
یك وقتى، یكى از علماى بزرگ مىفرماید:
«به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مىگوید. جمعیت زیادى شركت مىكند.
امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمین».
این، نشاندهندهى اهتمام ایشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق.
بنابراین، درس اخلاق من، خود به خود پیش آمد و تمایل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم.
به لطف الهى، تلاش فراوان كردهام كه این درسها براى خود و شنوندگان، مفید باشد. البته درس اخلاق، درس انسانسازى است و كارى بسیار مشكل. به تعبیر حضرت امام كه مىفرمود:
«مىگویند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شیخ ما مىفرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن، محال است».
واقعیت هم، همین است. كار بسیار طاقتفرسایى است.
حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و دیگر علوم را در حوزهها، چگونه مىبینید.
- در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نیز آن چنان كه شایسته است، در مخاطره مىبینم. گر چه مىدانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسیبى به آن نخواهد رسید.
فراموش نمىكنم راجع به تشكیل شوراى مدیریت، با چند نفر از بزرگان، رفته بودیم خدمت حضرت امام.
بنده به ایشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مىبینیم.
ایشان، با خونسردى فرمود:
«غم این كه حوزه در مخاطره است، نخورید. در زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبهها، روزها مىرفتند بیرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مىبردند و شب به حوزه برمىگشتند. در عین حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات یافت». بعد راجع به تشكیلات مدیریت فرمود:
«فكر كنید كه چه باید كرد. اگر چیزى به من مربوط شد، اقدام مىكنم.»
به بنده فرمود:
«برو خدمت آقاى گلپاییگانى، از ایشان نظرخواهى بكن.»
شب، با آیة الله مصباح یزدى، خدمت آیة الله العظمى گلپایگانى رفتیم. در محضر ایشان هم، من از وضعیت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ایشان هم فرمود:
«نگران نباشید، حوزه صاحب دارد.»
ایشان هم مانند امام، به سختىها و رنجهاى دوران رضا شاه اشاره كرد.
این كه بنده عرض مىكنم، حوزه در مخاطره است، نه این كه آسیبپذیر باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مىكنم: توجه به اخلاق و فقه و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشیع مىشود، بسیار است. امروز، در حوزههاى علمیه، كارهاى مفید فراوانى انجام مىشود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصیه حضرت امام، به تهذیب و اخلاق و تأكید ایشان بر فقه و اصول را نبایداز یاد ببریم لذا توصیه مىكنم به طلاب عزیز كه به اخلاق، اهمیت بدهند. فقه و اصول را جدى بگیرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتید گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل اصول و مطرح كردن نظریهاى و اقوال گوناگون را دربارهى آن نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظریهاى را پذیرفتن و چندین روز براى آن استدلال آوردن و...
مقصودم از اهمیت دادن به اصول، این نیست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آیات: حكیم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... یك دوره اصول را پنج - شش سال به پایان مىرساندند، بدون این كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند.
امام بزرگوار، از این جهت بسیار خوب عمل مىكردند. بعضى از این مباحث، نظیر بحث طلب و اراده، بحثهاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اینها به علم اصول ربطى ندارند.
به قول مرحوم آیة الله العظمى بروجردى:
«اصول ما، به واسطهى همین زوائد، آماس شد و باید براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.»
امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسیدند، فرمودند:
«ما چون حجیت خبر واحد را اثبات كردیم، احتیاجى به این بحث نداریم.»
در تقریراتى كه از اصول ایشان نوشتهام، در جمادى الاولى 1374، این مطلب را این گونه تقریر كردهام:
«هذا، تمام الكلام فى حجیة الخبر الواحد و حیث اثبتناه فدلیل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدلیل، و الخبر الواحد، دلیل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حیث ان العمر قصیر و لكل شى آفات و البحث عن دلیل الانسداد تطویل بلا طائل، بل یمكن ان یقال، ان بحثه لا یخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.»
نظر همین مطلب را در حواشى بر كفایه، كه اخیرا از ایشان منتشر شده، آوردهاند.
(انوار الهدایة، ج 317/1).
بنابراین، به جاى چندین سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و دیگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازیم. امروز، نیاز فراوان به این گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشیع و جهان اسلام است.
من دو سال پیش، در جواب درخواستى از مدیریت حوزهى علمیهى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى این موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصیلى كه نیاز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و این، وظیفهى حوزههاست كه به این امور لازم بپردازند.
حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرمایید.
- موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدین شرح:
فقهى:
1. بررسى تحلیلى «تغریرات» و اختیارات دولت اسلامى در این رابطه.
2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و سلامت محیط زیست».
3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعیت و موالید» و حدود و اختیارات دولت اسلامى.
4. حدود اختیارات ولى فقیه.
5. برسى تحلیلى«قوانین مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى.
6. بررسى مسائل مستحدثه حج.
7. بررسى مسائل مستحدثهى قضا.
8. بررسى تحلیلى آراء و انظار امام خمینى و سیر تحولات این دیدگاهها. (به عنوان اولین ولى فقیه كه موفق به تشكیل حكومت اسلامى شدند».
9. هنرهاى تجسمى: مجسمهسازى، معمارى و...
10. هنرهاى تصویرى: فیلم، عكس و...
11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنایت به ضرورت احیاى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست).
12. بررسى فقهى معضلات و تنگناهاى پزشكى: پیوند اعضاء خرید و فروش اعضاء و خون، تلقیح مصنوعى، جلوگیرى از باردارى و...
13. فقه سیاست و روابط خارجى دولت اسلامى.
14. فقه دفاع و امور نظامى.
15. بررسى تحلیلى «موسیقى و غنا». (با عنایت به آراء سهلانگارانهایكه بعضا در این باب ارائه مىشود).
موضوعات اقتصادى:
1. بررسى معاملات ارزى.
2. بررسى و تحلیل بورس اوراق بهادار.
3. كنترل و نظارت بر قیمتها و حدود اختیارات نظام اسلامى.
4. بررسى مالیات و خودیارىها و اختیارات نظام اسلامى.
5. تحلیل محدودهى نظام مالكیت فردى و حل تعارضات آن با مالكیت دولت.
6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى.
7. نگرش فقهى به مسأله زمین.
8. تجارت خارجى و جایگاه آن در فقه اسلامى.
9. بررسى انفال و ثروتهاى عمومى ملى و شؤون و اختیارات دولت اسلامى در رابطه با آن.
10. بازنگرى فقهى باب مزارعه.
11. بازنگرى فقهى باب مضاربه.
12. بازنگرى فقهى باب اجاره.
13. بازنگرى فقهى باب رهن.
14. قواعد اصولى و كلى در باب معاملات.
15. بررسى روابط كارگر و كارفرما.
موضوعات اصولى:
1. تكلیف مدركات حقیقى و اعتبارى «حقایق و اعتباریات» در علم اصول و تأثیرات بازشناسى این دو در شیوه استنباط فقهى.
2.جایگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستیابى به قوانین فقهى.
3. تنقیح مناط و محدودهى ارزشى آن در فقه.
4. بررسى تحلیلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد.
5. كاربرد و تأثیرات فلسفه در علم اصول.
6. كاربرد و تأثیرات منطق در علم اصول.
7. كاربرد و تأثیرات نحو در علم اصول.
8. بررسى تحلیلى سیرهى مسلمانان و محدودهى ارزشى آن در استنباط فقهى.
9. تفكیك اوامر ولایى و تبلیغى معصومین و تأثیرات بازشناسى این دو در شیوهى استنباط فقهى.
10. نگرش روش شناسانه «حجیت ظهور» و بررسى شیوههاى استظهار و ارزش این شیوهها در استنباط.
11. سیر تاریخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاریخ.
12. بررسى و شناخت مذاق شریعت و روح فقه و محدودهى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظریههاى عملى و اصولى كه ساختار زیربنایى قوانین فقهى را شكل مىدهد و به تعبیر دیگر زیربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مىشود و فقیه در موارد سكوت ادله، یا تناقض و یا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مىكند.)
13. جایگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستیابى به قوانین فقهى.
14. میزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (این كه در كتابهاى فقهى، حقیقتا، به چه میزان از علم اصول بهرهبردارى مىشود.)
15. تفكیك و تعیین مباحث كم فایده و بىثمر در علم اصول.
حوزه: در جهت اصلاح وضعیت اخلاقى حوزه، چه پیشنهادى دارید.
- پیشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصیهاى به طلاب عزیز.
پیشنهادم این است كه درس اخلاق را در حوزه زیاد كنند. یكى از بزرگان مىگفت:
«در زمان مرحوم آقا سید عبدالهادى شیرازى در حوزهى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون باید سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مىخواهند درس اخلاق بگویند، باید افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنین افرادى هستند در حوزه.
مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبیات مىگویند، مىتوانند در ضمن بحثها، نكات اخلاقى را یادآور شوند و حداقل، یك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است.
سفارشى هم به طلبهها دارم. از اینان مىخواهم كه به اخلاق و تهذیب نفس، اهمیت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زیاد بخوانند. قرآن را، با این نگاه، زیاد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روایات مفیدى را مرحوم كلینى دستهبندى كرده است.
این را بدانید كه علم بدون تهذیب نفس، ضررش، بیش از نفعش است. حجابى مىشود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مىكشاند.
حوزه: از حضرت عالى، اخیرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملیة» لطفا بفرمایید به چه انگیزهاى دست به نگارش آن زدید و چه خلأى احساس مىكردید.
- برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشتهام، به صورت موضوعى و مجموعهاى چاپ شده است كه به بیش از بیست جلد مىرسد. با اینكه گفتار بوده و تبدیل گفتار به نوشتار، نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونهاى كه برخى از آنها، تیراژ بسیار بالایى دارد. از این روى احساس كردم، جامعه به این گونه آثار نیاز دارد. از سویى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داریم و آنها هم، كمبودهایى دارند. مثلا، «احیاءالعلوم» نوشته غزالى، امالكتب در اخلاق است. این اثر، با اینكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش.
مرحوم فیض، زحمت كشید و این كتاب را خلاصه كرد و روایات اهل بیت را بدان افزود، با این حال «محجة البیضاء» نیز، خالى از اشكال نیست. زیرا هر چه باشد، تهذیب و تصحیح همان «احیاءالعلوم» است.
من، تعجب مىكنم كه چرا مرحوم فیض، با آن همه توانایى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت.
بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. این اثر هم، متأثر از احیاءالعلوم غزالى است. از این روى، وقتى به بحثهاى سنگین و ظریف اخلاقى مىرسد، از آنچه در «احیاءالعلوم» تجاوز نمىكند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطویى و یونانى هم هست.
معراج السعادة هم، تلخیص و ترجمه جامع السعادات است به اضافهى برخى از اشعار فارسى.
دیدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلین (كتاب و عترت) كه از متن دین استخراج شده باشد، كم است. به این نكته توجه اساسى كردهام كه علم اخلاق باید دلربا و دلانگیز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنیم و همان شیوهى یونانى و ارسطویى را در این علم دنبال كنیم، همان طورى كه ابنمسكویه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصیر در بعض كتابهایش و نراقى در «جامع السعادات» و دیگران كردهاند، كام هیچ خوانندهاى شیرین نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دین، یعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عمیق اخلاقى هستند، استخراج شود، بىهیج تردید آن طراوت و حلاوت لازم را پیدا خواهد كرد و عقیم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفیق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكیه بر قرآن و عترت، بنویسم.
ابتدا تصمیم داشتم، گروهى تشكیل بدهم و چندین جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از دیگر علوم وابسته، بنویسم، ولى مقدر نشد. از این روى تصمیم گرفتم، به زبان عربى بنویسم، اگر مورد قبول افتاد، دیگران آن را ترجمه كنند، تعلیقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند.
تاكنون، یك جلد آن چاپ شده، مجلدات دیگر نیز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مىخواستم، موفق شدهام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
حوزه: حضرت عالى تألیفات دیگرى هم دارید، دربارهى آنها توضیح بفرمایید.
- در فقه و اصول، هم تألیف دارم و هم تقریر. از حضرت امام، آیة الله العظمى بروجردى و آیة الله العظمى داماد تقریرات بسیارى در فقه و اصول نوشتهام.-
حوزه: در پایان، تقاضا داریم، توصیهاى براى ما و خوانندگان مجله بفرمایید.
- به جاى این كه خود توصیه كنم، در توصیه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبایى، براى شما نقل مىكنم:
اوایل پیروزى انقلاب، روزى خدمت امام بودیم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بیعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان، خیلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت:
«آقا! نیامدهایم بگوییم از انقلاب، چه مىخواهیم آمدهایم بگوییم انقلاب، از ما چه مىخواهد».
امام، از این سخن، بسیار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ این عزیزان فرمود:
«انقلاب، از شما، دو چیز مىخواهد:
یكى تهذیب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمىتواند براى انسانیت و جامعهاش، مفید باشد. خودگرا و خودمحور مىشود آن گاه، هم خود بیچاره مىشود و هم دیگران را بیچاره مىكند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بیشتر خواهد شد. دومین چیزى كه انقلاب از شما مىخواهد، عمل به وظیفه است. هر كس، هر جا كه هست آن چه را كه وظیفهى اوست، خوب انجام دهد.»
راستى اگر، همهى ما، این دو توصیه حضرت امام را عمل مىكردیم، خیلى پیشرفت ما بیشتر بود.
متأسفانه، این چند ساله، هر ضربهاى كه خوردهایم، یا به خاطر این بوده است كه خودساخته نبودهایم، یا این كه در عمل به وظیفه، كوتاهى كردهایم.
من، این توصیه امام را تكرار مىكنم كه ما در این نظام مقدس و این نعمت بزرگ الهى، دو وظیفه داریم:
1. تهذیب نفس.
2. عمل به وظیفه.
اما توصیهاى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرین جلسهاى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ایشان رفتیم. حال ایشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمىزد. جلسه، طول كشید. بنده به ایشان عرض كردم، توصیهاى بفرمایید، تا مرخص شویم. ایشان فرمود: «چیزى یادم نیست» بعد، بلافاصله فرمود:
«این آیه، یادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون».
بعد از آن جلسه، حال ایشان بد مىشود و ایشان را به بیمارستان مىبرند. لحظات آخر عمر شریف بود كه به ملاقات ایشان رفتیم. ما كه از اتاق آمدیم بیرون، از قول خانم ایشان نقل كردند:
«لحظهى مرگ، ایشان چشمها را باز كردند و به گوشهاى خیر شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنیا رفتند.»
این آخرین جمله ایشان، با آن آخرین، توصیهى ایشان، هر دو، براى ما، یك پیام دارد كه به یاد خدا باشید، همه ما، در محضر خداییم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به این كه ما در این دنیا، باید به كمال برسیم. توجه به این كه قبرى هست، برزخى هست، معادى هست.
مرحوم شهید، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصیه مىفرماید:
«انسان، در هر روز، حداقل، باید دو مرتبه به یاد مرگ باشد.»
توجه به این كه ما ساخته شدهایم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشیم. هر كسى به اندازهى سعه وجودى خود.
یكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است.
و یكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحیم». مباد كه این لذتها را از یاد ببریم و فرو رویم در لذتهاى زودگذر دنیا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد.
این جمله علامه، خیلى مهم است: توجه.
از خداوند مىخواهم، این حال توجه را به همهى ما عطا كند.
حوزه: از این كه مزاحم وقت شریف حضرت عالى شدیم، پوزش مىطلبیم و از حضرت عالى، به خاطر این لطف، سپاسگزاریم.
- من هم از شما تشكر مىكنم و امیدوارم آنچه گفتم، مورد رضایت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و اگر وقت شما را گرفتم، گفتههایم مفید باشند.
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}